فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

فاطمه نفس مامان♥♥♥

حالم خوبه باتو عزیزدلم

تولد دختر عمه فاطمه(هلناخانم)

یکشنبه 92/10/22 اولین فرزند عمه زهرای فاطمه جونم (هلنا خانم)به دنیا آمد  چون یه شهر دیگه بود ما تونستیم پنج شنبه که نی نی کوچولو آمد اهواز ببینیمش عکس بالا دخملی ساکت وآروم نشسته بود تا ببرمش پیش هلناکوچولو اینجا هم فاطمه میخواست گهواره رو تکون بده  عمه از اون طرف گرفتتش که تکوناش شدید نشههههه عموعلی وعمه زهرا عزیز قدم نورسیده مبارک (از طرف فاطمه خانم) ببخشید نی نی خیلی خوب مشخص نیست ایشااله عکس بهتر میگیرم         ...
28 دی 1392

فاطمه درتولد2سالگی

اول اینو بگم که مراسم تولد بنا به دلایلی خونه مامان جون برگزار شد (مامانی خودم)و شام هم مهمون باباجون (بابای خودم )بودیم. همه چی عالی بود عمه ها وعموها ودایی وخاله زهرا وزن عمو ومامان جونها وباباجونها وبهار وکیانا هم که فاطمه عاشقشونه بودن .همه چی عالی بود .   اینا عکسهایی که توی آتلیه گرفته اگر کیفیتش خوب نیست ببخشید چون طبق معمول عکسهارو روی فلش بهم ندادن   بقیه عکسهای تولددر ادامه مطالب کارت دعوت تولد فاطمه خانم   تزئینات تولد    میــز تـولـــد عکس فاطمه کیــک تولــد فاطــمه فاطمــه گــلــی (فاطمه اصلا همکاری نکرد برای عکس گر...
24 دی 1392

فاطمه 28 ماهه شد

             دخترعزیزم با2روزتاخیر، ماهگیت مبارک عزیزدلم آخه منتظر عکساش بودم که آماده بشن مهارتهای دخملی این ماه زیاد چشمگیر نبود پروژه گرفتن از پوشک هم که باز باشکست مواجه شد به دلیل سرماخوردگی فاطمه ایشااله هوا که بهتر شد در اسرع وقت انجام میگیرد   ...
22 دی 1392

فاطمه دکتر می شود

فاطمه جونم اصلا علاقه ای به دکتر خودش نداره وهمیشه موقع دکتر رفتن یه فیلمی داریم با دخملی آخه پزشکش مرداست ولی واقعا مهربونه همیشه به محض اینکه دکتر گوشی رو شکم فاطمه میزاشت جیغ ودست وپا زدن فاطمه به هوا بلند میشد خلاصه در این سفر به آبادان وقتی دیدم جلو مغازه اسباب بازی فروشی ایستاده ومیگه دکتر... (آخه رو جلد وسایل پزشکی یه خانم دکتر خوشگل بود) تصمیم گرفتم اینو بخرم تا شاید دیگه ترسش بریزه باشد که موفق شویم این تخته جادویی است که به امید اینکه فاطمه خانم دیگه از خط خطی وسایل و کشیدن انگشت روی صفحه تلویزیون دست برداره براش گرفتم در حین بازی دارم کلمه های رو که یاد گرفته مینویسم براش نوشتم مامان  فداش بشم دا...
21 دی 1392

فاطمه وخروس

جریان از اونجا شروع شد که پای تلویزیون نشسته بودیم شبکه جام جم برنامه کاردستی های من وبابام رو نشون داد فاطمه خانم هی گفت منم میخوام دیدم درست کردنش راحته رفتم یه پاکت پودر ماشین لباسشویی آوردم وقیچی کردم بقیه کار رو سپردم به خواهری وفاطمه رومشغول کردم که مزاحم کار نشه مراحل انجام کاردستی آقا خروسه تاج آقا خروسه   این نوکه فاطمه است  ماداشتیم میگفتیم نوک خروسه برداشت گذاشت رو لباش هی گفت نوک من بعد هم اقدام به خوردنش کرد جامدادی جالبی شد البته اگر فاطمه خانم سالم بگذاردش ...
8 دی 1392

فاطمه در روزهای سرد زمستان

نمیدونم شایدحال وهوای زمستون منوگرفته حس وحال آپ کردن نداشتم دختر قشنگم این روزها بخاطر سرماخوردگی دخملی بیشتر توی خونه هستم البته خونه بابام اینا آخه شبها خیلی بلنده ما هم حوصلمون سر میره توی خونه، پس بنابراین میمونیم همون خونه بابا اینا تاشب که بابا مجتبی بیاد  همراه با شام (مامان جون پز )بریم خونه این سوژه ها هم از خونه مامان جون شکار شده .راستی هفته پیش که دخملی رو برای سرفه هاش بردم دکتر گفت که پرده گوشت که به مدت 1سال همیشه ملتهب وقرمزبوداصلا التهاب نداره و خداروشکرخوب شده پس نتیجه میگیریم مشکل همش از مکیدن شیشه شیرت بود خدا پدر خانم دکتر (که پزشک عمومی هم بود )روبیامرزه که گفت از شیشه بگیرش مکیدن به پرده گوشش فشار می...
8 دی 1392
1